خلسه

دلنوشته

خلسه | مهر ۱۴۰۴

میترا
خلسه دلنوشته

ماه پشت ابر نمی مونه

هر چقدر شیطان صفت باشی . هر چقدر زیرک باشی . هر چقدر بازی روانی بلد باشی بلاخره رسوا می شی پس هیچ وقت سعی نکن از زرنگیت برای اغفال دیگران و سود شخصی استفاده کنی . بلاخره دست برادرش براش رو شد کدخدای ساده اندیش من بلاخره فهمید چقد لایی خورده از جناب اخوی . خوب بنده هم کمی از خجالت نامبرده در آمده و چند قلم از شیرین کاری هایش را الم کردم ..............تازگیها شمشیر از رو بستم و جومونگ وار قلع و قمع می کنم . برادر و برادر شوهر هم حالیم نیست همشون سر و ته یک کرباسن . سودشون تو هر نونی نباشه می برنش . نون بری کار انسان نیست . زندگی در این جنگل می طلبد همیشه در حالت دفاع باشی . می دانید این شلم شوربایی که سر زندگی من و بچه هام در آمده به خاطر اینه که کد خدا پسر خاله بنده هست و تو بخوان حدیث مفصل از این مجمل ................

بماند من خوبم درمانم را پیگیر هستم 5 کیلو وزن کم کردم و از 70 اومدم 65 و فکر می کنم 62 کیلو وزن ایده ال برام باشه چون قدم فقط 158 است و یک مینی ننه دوست داشتنی هستم . نگفته بودم خودشیفته ام؟ خوب حالا گفتم .

امیدوارم پنج شنبه ها تعطیل شه واقعا" کشش ندارم دیگه پایان سال 1406 30 سال خدمتم تموم میشه و برا اون روز لحظه شماری می کنم . گاهی فکر می کنم من زن خانه داری نیستم و باید یه شغل جدید تجربه کنم . مثلا اخیرا" تو رویاهام یه کافی نت دارم و در کنارش لوازم التحریر دارم . من عاشق لوازم تحریر هستم از بچگی رو لوازم تحریر فانتزی هزینه کردم . من دوست دارم بیرون کار کنم ولی کار اداری واقعا" انرزی ادم را می گیره . به قول داداش کوچیکه برده داری نوینه . با حقوق و مزایای کم کار مفید ازت می خوان و مالک زمان خودت نیستی . ولی من به خاطر این کار همیشه خدا را شکر کرده ام . دستم تو جیب خودم بوده . نزاشتم بچه هام کمبود احساس کنن . و کمک حال کدخدا بودم هرچند هرگز به خاطرش ازم تشکر نکرد و به روی خودش نیاورد ولی خودم راضی ام . دیگه چی بگم؟ گمونم اثر قرس قلوکستین 10 هست که دوباره خوش خلقیم برگشته و سر مزاح دارم .

به هر حال دوستان معدودی که پیگیر جفنگیات بنده هستید روز خوبی داشته باشید تنتان سالم و دلتون خوش باشه .



تاريخ : چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴ | 8:3 | نویسنده : میترا |

حذف کامل

سلام . اگه می خوای از خودت و خانواده ات محافظت کنی دور شدن از اادمهای سمی کافی نیست باید کامل حذفشون کنی ....

پس نوشت: با آدمهايى بگرد كه باهات آينده ى مشترک دارن نه گذشته مشترک



تاريخ : سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴ | 8:45 | نویسنده : میترا |

بیمار خاموش"  از الکس میخائلیدس

کتاب بیمار خاموش

"بیمار خاموش" یک داستان هیجان انگیز روانشناسی تکان دهنده از الکس میخائلیدس درباره رفتار خشونت آمیز زنی علیه همسرش کتاب خوندن همیشه ذهنمو ارام می کنه و دیروز یه رمان جنایی و روانشناسی خوندم که عالی بود . همونطوری که می خواستم و جالبه که آدماش همونطوری بودن که من می خواستم . انگار تک تک ان آدمها من بودم و تمام کارهای بدی که انجام شد شاید باید انجام می شد

کتاب بیمار خاموش رمان پرفروش نیویورک تایمز در ژانر روانشناختی و معمایی اثری از الکس مایکلیدیس است که در سال 2019 برنده جایزه گودریدز شد. داستان این رمان هیجان‌انگیز و دلهره‌آور درباره یک نقاش معروف است که در نیمه شبی تابستانی همسرش را به طور ناگهانی با شلیک پنج گلوله به صورتش به قتل می‌رساند و پس از آن دیگر کلمه‌ای سخن نمی‌گوید.

درباره کتاب بیمار خاموش:

آلیسیا برنسون زنی زیبا، ثروتمند، نقاشی هنرمند، باهوش و با استعداد است و با همسرش، گابریل یک عکاس مشهور صنعت مد، در یکی از خانه‌های زیبای لندن زندگی می‌کند. آلیسیا به معنای واقعی زن کاملی است و زندگی به ظاهر بی‌عیب و نقصی دارد اما در یکی از گرم‌ترین شب‌های تابستان صدای چند گلوله از خانه آن‌ها شنیده می‌شود و هنگامی که پلیس به خانه آن‌ها می‌رود، جسد گابریل را در حالی که به صندلی بسته شده و چند گلوله به صورتش شکلیک شده می‌یابد، در طرف دیگر آلیسیا با لباس سفیدی بر تن و چند شکاف عمیق بر مچ دست‌هایش حضور دارد و خون زیادی هم از دست داده است. افسران پلیس آلیسیا را به بیمارستان منتقل می‌کنند. آلیسیا بعد از اینکه نجات می‌یابد دیگر به حرف نمی‌آید در مورد قتل همسرش و آنچه بین آن‌ها گذشته است با کسی سخن نمی‌گوید. تئو فابر روان درمانگر جنایی تلاش می‌کند آلیسیا به حرف بیاورد اما ناموفق است.

سکوت آلیسیا تا پایان کتاب باعث می‌شود داستان سمت و سویی معمایی و رازآلود پیدا کند و از یک تراژدی معمولی به داستانی معمایی و هیجان‌انگیز تبدیل شود. الکس مایکلیدیس آن بُعد از جنبه روان آدمی را به نمایش می‌گذارد که در آن احساسات ناگفته‌اش را سرکوب می‌کند و سکوت همیشگی را انتخاب می‌کند. این احساست سرکوب شده طبق نظریات فروید هیچ‌گاه از بین نمی‌روند بلکه برای مدتی دفن می‌شوند و روزی از نو شکوفا می‌شوند.


موضوعات مرتبط: کتاب

تاريخ : دوشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۴ | 11:56 | نویسنده : میترا |

ذهن تنها

رسیدن به نقطه ای که فقط خودت هستی و خودت باعث میشه به رضایت کامل برسی . هیچ کس به فکر تو نیست .رویاهاتو تو ذهن دیگران نکار . حرف زدن با کسی که از جنس تونیست فقط انرژی و رویاهاتو می دزده . پس به ذهنت فرصت بده تا ایده هاتو پر و بال بده .



تاريخ : دوشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۴ | 8:15 | نویسنده : میترا |

من پوست کلفت

سلام خدای خوبم . من خوبم . به زودی خوبتر هم خواهم شد . آنچه که قرار است اتفاق بیوفتد می افتد این مزخرفات که مثبت اندیشی باعث جذب اتفاق های خوب می شود فقط یک کلاه گشاد است که سر ملت می گذارند و شده راهی برای پول درآوردن و واقعا" پیش رفت اون کسی که کلاس انگیزشی می زاره . تنها راه برای شاد بودن پوست کلفت شدنه . پذیرفتن اینه که زندگی همینه . و باید با قدرت از روی مشکلات رد شد و از پشت بهشون خندید .

من خوبم و دارم رو درمانم تمرکز می کنم . دکتر می گفت اگه رزیم را خوب رعایت کنم و داروهامو بخورم ممکنه دارو را قطع کنه واین خیلی خبر خوبیه . داروی اصلیم از دیروز شروع شده . حالا که فکرشو می کنم می بینم من ذاتا" پوست کلفتم . دو ماه تمام با درد شدید مفاصل زندگی کردم به گمان اینکه ارتروز است و تازه فهمیدم نقرسه . واقعا چرا نفهمیدم من که دیده بودم همه برادرام این دردو دارن چرا فکر کردم من نمی گیرم . می بینید ؟ ذهن من اصلا" این سمت نرفت ولی اومد . پس این تئوری ها فقط یه بازی است یه جور مورفین است برای ادمای خسته . پس به جای دنبال این روانشناس و اون روانشناس دویدن قوی باشید . و بگید هر اتفاقی که بیوفته من از پسش بر میام .



تاريخ : یکشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۴ | 8:5 | نویسنده : میترا |

ایستاده ام پای مادری

سلام و صبح بخیر . ممنون که به یادمی . خدا شاید یک من بزرگتر باشد که مرا پیش می راند تا زمین بخورم و برخیزم و راه بیوفتم . این دنیا ارزش غصه خوردن ندارد وقتی همه چیز به مرگ ختم می شود . آنسوی مرگ شاید باغی باشد و رودی از شیر و عسل و پرندگانی که می خوانند ولی کی می گوید من آنجا دلم برای خودم تنگ نمی شود؟

آنجا اگر هزاران حوری و غلام باشد اگر کوه گنجی باشد و سایه ای دنج و کنیزکی که بادت بزند . اگر خدا هم بیاید و با تو یک چای دبش بنوشد نمی ارزد به یک لبخند بچه هایم .

خدایا اگر دوستی اگر دشمن . اگر دردی اگر درمان من تسلیمم به رضای تو به شرط لبخند بر لب بچه هایم . جهنم ببر مرا به گناه بی گناهی . گردن بزن مرا به گناه دوست داشتنت ولی این دوروز دنیا بگذار بچه هایم شاد باشند .

من ایستاده ام پای عاشقی . ایستاده ام پای زندگی . ایستاده ام پای مادری

لبریز اشکم و آه . و سرم از درد پر است .نا امیدم . از تو و قدرتت . از تو و رحمتت . از تو و دلسوزیهایت . این جرم سنگینی است می دانم . می توانی به جرم نا امیدی نابودم کنی . ولی اگر مردی ثابت کن من اشتباه کردم . خانواده ام را دریاب .

از دوست و آشنا هرچه کشیدم هرچه دیدم بماند پای نامردمی ولی خدایی تو را باید ببینم قبل از مرگم



تاريخ : شنبه دوازدهم مهر ۱۴۰۴ | 9:46 | نویسنده : میترا |

متن آهنگ مریض حالی محسن چاوشی

متن آهنگ مریض حالی محسن چاوشی

♪♪♫♫♪♪♯

نه جیک جیک مستانت نه سردی زمستانت رجوع کن به دستانت
که روز های بسیاری که ظلم ها روا کردی به دست های بسیاری♪♪♫♫♪♪♯
شبانه مرد گاریچی به خانه میکشد خود را
اگر که مادیان خسته اگر طناب هم پاره
درون مرد همواره کشیده میشود باری♪♪♫♫♪♪♯
مریض حالیم خوش نیست نه خواب راحتی دارم نه مایلم به بیداری
درون ما تفاوت هاست تو مبتلا به درمانی نه من دچار بیماری

♪♪♫♫♪♪♯ شعر : حسین صفا ♪♪♫♫♪♪♯
کنار تخت میخوابم مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب و صبح میشوی هر روز تو خواب راحتی داری
خیال بافیت بد نیست خیال کن که خواهی رفت
همین که رفتی و مردم تلاش کن که برگردی♪♪♫♫♪♪♯
و در کمال خونسردی مرا به خاک بسپاری
زیاد یاوه میگویم گره بزن زبانم را زیاد از تو مینوشم بگیر استکانم را
بگیر هرچه را دارم ببخش هر چه را داری
مریض حالیم خوش نیست نه خواب راحتی دارم نه مایلم به بیداری
درون ما تفاوت هاست تو مبتلا به درمانی نه من دچار بیماری

♪♪♫♫♪♪♯ تنظیم کننده : شهاب اکبری ♪♪♫♫♪♪♯
کنار تخت میخوابم مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب و صبح میشوی هر روز تو خواب راحتی داری
تورا شبانه تا هر شب به روی شانه خواهم برد تورا شبانه خواهم مرد
شبانه های لب هایم لبانه های شب هایت شبانه های بیداری
چه بی قرار و سنگین بار به خانه میکشم خود را♪♪♫♫♪♪♯
چه بی گدار در قلبم زبانه میکشی خود را
من از تو سخت دلگیرم تو از که سخت بیزاری


موضوعات مرتبط: موسیقی

تاريخ : چهارشنبه نهم مهر ۱۴۰۴ | 9:23 | نویسنده : میترا |

زندگی با همه دردهاش هنوز زیباست

سلام سلام خدای خوبم سلام . من خوبم . و دارم تمام سعی خودم را می کنم تا بیماری ام را مدیریت کنم . بلاخره اینم یه چالش هست . صبحانه چند لقمه می خورم . آب باید روزی 8 لیوان بخورم . من عادت داشتم از شب که می خوابیدم تا فرداش که ناهار می امدم خونه اب نمی خوردم . الان به زور تا ظهر دو تا 3 لیوان می خورم .

دیگه باید چند تمرین ورزشی پیدا کنم و وقتی کسی نیست تو اتاقم انجام بدم . خدا را شکر پیاده روی خوبه می تونم بی خیال پیاده بیام سر کار . دیگه اینکه خدا اینجوری بهم یادآوری کرد اینقدر به مرگ فکر نکنم . مرگ چاره هیچ دردی نیست . مرگ یک تقدیر است و تا وقتی برسه باید زندگی کرد . نمی پرسم چرا؟

درد بسیار است و هر کسی دردی دارد ارزوی درمان می کنم برای همه .

قرص کلرودیازبوکساید برام نوشته بود که خودم حذف کردم می دونم به شدت افسرده شدم ولی من یکبار افسردگی را شکست دادم باز هم می تونم . می دونم همش به خاطر فشار اقوام و جبهه گیری های شدید همسرم هست ولی خوب همه چی درست می شه .

راستی دیروز کمدم را مرتب کردم متوجه شدم امسال زیاد ولخرجی نداشتم واین خیلی خوبه من تونستم کمتر پولم را دور بریزم . واین خوبه . شاید دلیلش فوت پدرم بود یا بالا رفتن خرج بچه ها یا کلا" همون افسردگی هر چی هست مدتیه میل به خرید ندارم .

زندگی با همه دردهاش هنوز زیباست . هم درد و هم درمان از اوست



تاريخ : چهارشنبه نهم مهر ۱۴۰۴ | 9:19 | نویسنده : میترا |

اگر به گذشته بر گردم

خدای خوبم سلام . چطوری؟ کیف می کنی مریض شدم؟ واقعا" می بینی منو؟ ولی اشکال نداره من هنوزم دوستت دارم . خستگی می دونی یعنی چی؟ تو که خسته نمی شی میشی؟ تو می تونی درک کنی بنده هات غمگین می شن چه حالی دارن؟ بی نهایت غمگینم و راهی برای تسکین دردهام ندارم . ولی سعی خودمو می کنم که بلند شم و لبخند بزنم . ضدآفتاب بزنم با یه رژ مات .با نوک انگشت کمی ار رژم به گونه هام بمالم و تو آیینه لبخند بزنم که مهم نیست اینم می گذره . می خوام تو حال زندگی کنم و برنامه حتی برا چند روز اینده نچینم و فرض را بر این بگذارم که فردا منو می برن به اون تونل سفیدی که شاید یه توهم بیش نباشد . امروز فقط مال منه و گذشته همه دیگه بر نمی گرده . اگه ماشین زمانی بود و من به گذشته بر می گشتم . می رفتم عقب و عقب تر نه دوران دانشگاه نه . دوران نوجوانی هم نه نه . دوران کودگیم هم نه باز هم عقب تر از رحم مادرم هم عقب آنقدر عقب تا به خدا برسم و بگم خدایا از من بگذر منو به دنیا نفرست



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه هشتم مهر ۱۴۰۴ | 8:53 | نویسنده : میترا |

سنگ صبور

مروز دیگه آنقدر طاقتم طاق شده که دنبال سنگ صبور می گردم . یه نفر که گوش بده و دعا کنه برات

.


موضوعات مرتبط: موسیقی

تاريخ : دوشنبه هفتم مهر ۱۴۰۴ | 9:35 | نویسنده : میترا |

نقرس خر است

بلاخره رفتم چک آپ و فهمیدم همه زانو درد و درد انگشتم به خاطر نقرس لعنتی بوده . من که هر کی شست پاش درد می کرد می گفتم برو تست بده نقرس نباشه دوماهه فکر می کردم انگشتم شکسته .همینه که از قدیم گفتن کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی . منی که مدام مشاوره رایگان می دم به اقوام جوری غافلگیر شدم که فکرشم نمی کردم . دوماهه از درد مفاصل زانو و انگشت پا می نالم حتی شک هم نکردم . کاش زودتر می رفتم دکتر می ترسن با این مریضی تا اخر عمر بمونم . از دیشب شروع به درمان کردم ولی حالم زیاد خوش نیست . جاری بزرگم مریض است و امروز و فردا شاید بمیره . و واقعیت اینه که ممکنه نفر بعدی من باشم .

فعلا درگیر اینم که رژیمم را تنظیم کنم . از قرار هیچی نمیشه خورد

درمان بیماری نقرس (MSU)

null

1.آلو بخارای خشک هفت عدد بصورت مکیدنی قبل از شام

2.پوست سیب (به شرطی‌که سَمّ چَسب نداشته باشد و به شرطی‌که بیمار سنگ کلیه و نفخ شکم نداشته باشد)، دمکردۀ پوست خشک شدۀ میوۀ سیب درختی، بهترین داروی ضدّ اسید اوریک خون است (طرز تهیّه و مصرف: 40 گرم پوست خشک شدۀ سیب را در نیم کیلو آبجوش دَم کنید، قبل از صبحانه، قبل از ناهار و قبل از شام، دو استکان بخورید.)

3.وسط روز: یک استکان جوشاندۀ برگ یاس بنفش

4.یک عدد حبّ سورنجان (به شرطی‌که شن کلیه و سنگ کلیه و سنگ مثانه نداشته باشد).

5.روزی دو تا سه خوشۀ انگور تازه بخورد (برای درمان نقرس بسیار مفید است).

6.آلوچه هفت عدد بدون نمک

7.برگ انگور پنج عدد به تنهائی یا با آب انار یا ربّ انار

8.صبح ناشتا: کشمش طبیعی، مویز طبیعی (21 عدد)

9.پوست سبز مغز گردو به مقدار 20 گرم را در یک کیلو آبجوش به مدّت 20 دقیقه دَم شود، و قبل از غذا یک فنجان میل شود.

10.صبح ناشتا یک عدد میوۀ خُرمالو رسیده

11.خوردن یک عدد لیمو ترش تازه به همراه یک لیوان آب (ضدّ استفراغ و ضدّ نقرس است)

12.گذاشتن ضماد پودر نمک‌سنگ روی مفصل‌دردناک نقرسی یا گذاشتن پودر نمک‌سنگ داغ در کیسۀ نخی که روی مفصل گذارید (از شب تا صبح به مدّت 4ساعت روی آن باشد) یا صبح قبل‌از کار پماد خارجی وُلتارین روی مفصل نقرسی بمالید (این پماد مسکّن قوی است)

13.خوردن میوۀ هلو و برگۀ آن (قِیسی)، دفع اوره (اسید اوریک) و بیماری نقرس را درمان میکند.

14.خیساندۀ زرشک ‌کوهی (یعنی یک ‌قاشق غذاخوری در یک لیوان آب).

15.سی گرم برگ انگور فرنگی (فرنگ اوزومی= گالش انگور= دیو انگور) را با سی گرم ریشۀ شیرین بیان بدون پوست که نیمکوب شده، مخلوط کنید و بجوشانید، سپس آب آن‌را صاف کرده، بنوشید (اسید اوریک رسوب شدۀ در مفاصل را حلّ می‌کند).

16.صبح ناشتا خوردن آبمیوۀ زردک (جَزَر = هویج زرد رسمی) در درمان نقرس مؤثّر است.

17.هر روز پنج عدد توت فرنگی طبیعی (نه گُلخانه‌ای)

18.دمکردۀ سبزی کاسنی (یعنی پنج گرم در یک استکان آبجوش)

19.دمکردۀ سبوس‌ دانۀ ‌برنج (یعنی دو تا چهار گرم در یک ‌استکان آبجوش)

20.هر هشت ساعت یک فنجان دمکردۀ تمام گیاه پونه (یعنی یک تا دو گرم در یک استکان آبجوش) بخورید

21.ضماد پُختۀ میوۀ بالنگ کامل (به همراه پوست آن) جهت تسکین درد مفاصل، درمان نقرس و تحلیل ورم‌ها بسیار مفید است

22.بعد از غذا یک فنجان دمکردۀ پوست دانۀ لوبیا (7 تا 25 گرم در یک استکان آبجوش) میل کنید

23.با مصرف کرفس خوراکی، بیمارانی که به نقرس و زیادی اسید اوریک خون مبتلا بوده‌اند، خوب شده‌اند.

24.میوۀ گیلاس قبل از غذا بخورید (خوب جویده شود) یا عصاره میوه گیلاس در دهان بگردانید و قورت دهید.

25.وسط روز یک عدد قرص شیمیائی ایرانی آلُوپُورینُول، در درمان نقرس و اسید اوریک بالا (توجه: منع مصرف در حاملگی).

26.شب یک عدد قرص شیمیائی کُلشی سین، در درمان نقرس و آرتریت بهجت (توجه: این دارو را به همراه غذا بخورید).

توجّه: این دو قرص شیمیائی عوارض سوئی دارد و باید با تجویز پزشک متخصّص مصرف شود.

تذکّر: دارو شیمیائی خارجی، ضدّ درد نقرسی: 1ـ پماد وُلتارین، 2ـ آمپول وُلتارین (زیر نظر پزشک متخصّص)



تاريخ : دوشنبه هفتم مهر ۱۴۰۴ | 9:31 | نویسنده : میترا |

نوش جان امپراتور

نوش جان، اعلی‌حضرت - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

نوش جان اعلیحضرت یا Bon Appetit Your Majesty یک سریال فانتزی و عاشقانه کره‌ای به کارگردانی جانگ تائه‌یو است که در سال 2025 پخش شد. این سریال داستان یک سرآشپز فرانسوی را روایت می‌کند که به‌طور مرموزی به دوران چوسان سفر می‌کند و باید برای پادشاهی ظالم آشپزی کند. با ترکیبی از تاریخ، طنز و عشق، این اثر برای طرفداران درام‌های کره‌ای جذاب است

این سریال به نظر من تقلیدی از بانوی ملکه هست و لی اینم خوبه

نوش جان اعلیحضرت یا Bon Appetit Your Majesty یک سریال فانتزی و عاشقانه کره‌ای به کارگردانی جانگ تائه‌یو است که در سال 2025 پخش شد. این سریال داستان یک سرآشپز فرانسوی را روایت می‌کند که به‌طور مرموزی به دوران چوسان سفر می‌کند و باید برای پادشاهی ظالم آشپزی کند. با ترکیبی از تاریخ، طنز و عشق، این اثر برای طرفداران درام‌های کره‌ای جذاب است


موضوعات مرتبط: فیلم و سریال

تاريخ : یکشنبه ششم مهر ۱۴۰۴ | 8:1 | نویسنده : میترا |

آقای ملکه

به نام خدا اگه می خواید حالتون خوب شه و کمی از یاد دنیا و اخرت غافل بشید این سریال گزینه خوبیه من که ازش لذت بردم

آقای ملکه(کره‌ای: 철인왕후; هانجا: 哲仁王后) یک مجموعه تلویزیونی محصول کره جنوبی در سال ۲۰۲۰ است. که کارگردان آن یون سونگ-شیک است. شین هه سون در نقش ملکه چورین و کیم جونگ هیون در نقش پادشاه چولجونگ در این سریال بازی می‌کنند. این سریال براساس درام اصلی چینی برو شاهزاده برو بازسازی شده‌است. داستان این درام دربارهٔ مردی به نام جانگ بونگ هوان از دوران مدرن است که در عصر چوسان در بدن ملکه چورین به دام افتاده‌است این مجموعه از ۱۲ دسامبر ۲۰۲۰ تا ۱۴ فوریه ۲۰۲۱، روزهای شنبه و یکشنبه ساعت ۲۱:۰۰ (کی‌اس‌تی) از تی‌وی‌ان پخش شد

این سریال با وجود جنجال‌هایش، هفتمین درام با بالاترین رتبه در تاریخ تلویزیون کابلی کره است و آخرین قسمت آن به رتبه ۱۷٫۳۷۱ درصد در سطح ملی رسیده و بیش از ۴ میلیون بیننده داشته‌است. همچنین با کسب پنجمین رتبه در تاریخ شبکه، رکوردی برای تی‌وی‌اِن به ثبت رساند و مانند بقیه سریالهای معروف بیننده‌های بسیار زیادی داشته‌است.


موضوعات مرتبط: فیلم و سریال

تاريخ : یکشنبه ششم مهر ۱۴۰۴ | 7:51 | نویسنده : میترا |

منتظر پیامک خدا هستم

سلام سلام و صبح بخیر . چرا صبح که بیدار شدم فکر می کنم یک شنبه است؟ و تمام دیروز می گفتم فردا یک شنبه است؟ یه روز از عمرم انگار سرقت شده. باید برم کلانتری . به هر حال امیدوارم هفته خوبی پیش روی همه باشه.

دخترک رفت دانشگاه . با همه تنبلیش واینکه اکثرا خوابه ولی از همین دیشب جاش خالیه . پرنسس زیبای من با همه لجاجتش کبوتر جلده چهارشنبه میاد خونه . و دختری نیست که بمونه با دوستاش بره دور دور هرچند بهش گفتم با توجه به اعتمادی که به عقل و شعورش دارم آزاده . ولی خوب اون ور دل ننشو دوست داره . بچه ها تو خوابگاه بهش گفته بودن ( الی تو زندگی پاکی داری ) اینو فقط دخترای خوابگاه می دونن یعنی چی . به نظرم هرچی آدمهای کمتری بیان تو زندگیت کمتر خط خطی می شی . هر آدمی قبل از رفتن یه آسیبی می زنه . پس باید بمونی که یکی بیاد درست مثل خودت . که اگه یکی زد یکی هم بخوره....و تا اخر موندن با یکی میشه قدرت .

بماند حالم خوبه و دارم به این فکر می کنم که جقدر طول مکشه که این وب را با حرفای قشنگتر بترکونم . یه روزایی هست پرداختی اداره اوکیه . و دینگ دینگ پیامک واریزی میاد . بعضی مبالغ بالا بعضی جزئی ولی همش لذت بخشه . می خوام خدا برام خبرای خوبو مثل اون پیامک ها دینگ دینگ پشت سر هم بفرسته و براتون بخونم . خوش باشید .



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ | 8:54 | نویسنده : میترا |

من زین پس گل آفتاب گردانم

اینروزها گرجه با صلابت ایستاده ام اما روحم مثل یک فنجان لب پر ترکی عمیق برداشته است ترسم از این است که این زخم مرا زمین گیر کند . اشکی پشت سد چشمانم چنبر زده . لبریزم از خشم و خسته ام از همه ادمهایی که اطرافم هستند و جنس روحم را لمس نکرده اند گویی یک عمر جام بلور را مسی دیده اند . در ساعتی که باید می ایستم جولان می دهم مثل یک ماده ببر حمله می کنم به هر کس و هر چیزی که به خانواده ام نزدیک شودو آن ساعت خاص که تمام می شود تنها که می شوم می خزم به گوشه ای و به اشک های مانده در پستوی ذهنم اجازه می دهم که جاری شوند و آه می کشم که خدایا مرا لایق آرامش نمی دانی ؟ هیزم فروش بودم آیا و به تو ترش را دادم ؟ من مهره ای بودم در دست تو رهایم می کنی؟

خدایا من گل آفتابگردانم با تمام ذهن گشوده ام به سوی تو دست دراز می کنم تا مرا لبریز از نور کنی پس بتاب بر من که سرد و خسته و پر از نیازم



تاريخ : پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴ | 10:3 | نویسنده : میترا |

کارما چیست ؟

کارما چیست...؟

کارما نام خارجی حضرت عباس است که به صورت کاملا با کلاس به کمرت میزند



ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه دوم مهر ۱۴۰۴ | 11:34 | نویسنده : میترا |
<< مطالب جدیدتر        


.: Weblog Themes By Slide Skin:.