من خوبم و خوشحالم . کلا" وقتی خرید می کنم خوشحالم . دو تا پالتو . من هنوز مثل بچه های دبستانی برا خرید نو ذوق می کنم . یادش بخیر بچگی ها عاشق کفش قرمز بودم . قرمز ورنی . هرچی بزرگتر شدیم رنگ کفشامون تیره تر شد . زرشکی بعد قهوه ای ومشکی . از کفش مشکی متنفرم واسه همین بیشتر کفشام قهوه ای و عسلی است . چون پام درد می کنه کفش طبی مشکی گرفتم که رو اعصابمه باید برم عسلی یا قهوه ای بخرم . 2200000 دادم چرم طبی ولی مشکی است . من قهوه ای می خوام ......................................باید تا سر برج صبر کنم
دیگه اینکه بچه ها هنوز نیومدن . دیگه دلم برای نوه ام تنگ شده . فسقلی با مزه .
خیلی وقت بود زیارت عاشورا را کنار گذاشته بودم از دیشب شروع کردم . و حس خوبی درام . راستی چرا شبا اینقدر خواب می بینم . ؟ صبح که بیدار می شم حالم از این همه خواب به هم می خوره . فکر کنم مال این بیماری است . نقرس چیز بدیه . دیروز چند لقمه گوشت قرمز خوردم پادردم چند برابر شده . باید کلا" بزارم کنار هر چند سخته . آنقدر ما به گوشت قرمز علاقه داریم که انگار خون پلنگ تو رگهامون است . مخصوصا" موقع به دندون کشیدن دنده کباب واقعا" حس درنده خویی را لمس می کنم . و فکر می کنم یک گله شیر یا پلنگیم که شکار کردیم .آره واقعا" شاید خون پلنگ تو رگامه گاهی خیلی وحشی می شم . مخصوصا" وقتی پای خانواده ام در میان باشه .



