
کتاب قشنگی است و ارزش خوندن داره . در واقع می خواد بگه اینکه بشینیم افسوس گذشته را بخوریم دردی دوا نمی کنه انچه ارزویش را داری ممکن است عاقبت خوبی نداشته باشد و بهتر است ادم در حال زندگی کنه و از زندگی لذت ببرد . کمبودها مرگ ها و شکست ها را بپذیرد و آرام جا بگذارد
خلاصه کتاب کتابخانه نیمهشب
نورا سید، دختر ۳۵سالهی افسردهای است که با گربهاش زندگی میکند. او زندگی پریشان و ناامیدی دارد. پدر و مادرش را از دست داده، مدتهاست از برادرش بیخبر است و ازدواجش با دَن را، دو روز مانده به مراسم عروسی بر هم زده. نورا با وجود تمام استعدادها و تواناییهایش در موسیقی و ورزش و علوم، قید تمام رؤیاها و آرزوهایش را زده و در یک فروشگاه کوچک لوازم موسیقی کار میکند. هفتهای یک ساعت هم به یک نوجوان پیانو درس میدهد.
داستان از جایی آغاز میشود که به او خبر میدهند گربهاش در خیابان تصادف کرده و مُرده. روز بعد با سختی تمام و با وجود اندوهش، به محل کارش میرود. اما رئیسش به او میگوید افسردگیاش باعث شده مشتریها به فروشگاه نیایند و نورا را اخراج میکند. چند ساعت بعد تنها شاگرد موسیقیاش را از دست میدهد. به دوستش ایزی پیام میدهد تا با او درد دل کند، اما ایزی جوابش را نمیدهد، و کمی بعدتر همسایهی پیرش به او میگوید دیگر به کمکش احتیاجی ندارد و از حالا پسری که در داروخانه کار میکند به او کمک خواهد کرد. نورا که حس میکند به انتها رسیده و کسی به او اهمیتی نمیدهد، به برادرش پیام میدهد و با قرصهای ضدافسردگی خودکشی میکند.
نورا زمانی که چشمانش را باز میکند خود را در ساختمانی غریب مییابد. جایی شبیه به کتابخانه؛ همهی قسمتهای آنجا کتاب چیده شده و قفسههایش تا ابد ادامه دارد. او در برابر خود خانم الم را میبیند، کتابدار دبیرستانشان که رابطهی خیلی خوبی با او داشت و همیشه اوقاتش را در مدرسه در کنار او میگذارند.
خانم الم به نورا میگوید: «اینجا جایی بین زندگی و مرگ است و تو الان در کتابخانه نیمهشب هستی. کتابهای اینجا از نظر ظاهر شبیه به هم هستند، همگی سبزند و هیچ نوشتهای بر روی جلدشان نیست.» خانم الم به نورا میگوید که همهی این کتابها انتخابهای دیگر او در زندگی هستند. تصمیماتی که او میتوانست بگیرد و اتفاقات دیگری که میتوانستند برایش پیش بیایند. خانم الم از نورا میخواهد یکی از این کتابها را بردارد و ببیند زندگی او با انتخاب دیگر چطور میشد. نورا که دوست دارد زودتر بمیرد و نمیخواهد در میانهی مرگ و زندگی دستوپا بزند، مقاومت میکند اما خانم الم اصرار دارد که شانسش را امتحان کند.
کتاب اولی که نورا برمیدارد، به زندگی مشترک او و دَن میپردازد. در این حالت این دو با هم ازدواج کردهاند اما زندگی آنها کسالتبار و همهچیز بینشان ناخوشایند است تا درنهایت نورا میفهمد دن دارد به او خیانت میکند. نورای عصبانی کتاب را برجایش میگذارد. خانم الم از او میخواهد کتاب دیگری بردارد. نورا این بار کتابی انتخاب میکند که در آن گربهاش هنوز زنده است. اما در این حالت هم گربهاش در خانه و خیلی ناگهانی میمیرد. نورا از این کتاب هم ناامید و ناراحت میشود. خانم الم میگوید این گربه درهرصورت از دست میرفت چون بیمار بود و مرگ او هرگز به خاطر بیمبالاتی و بیدقتی نورا نبوده است.
نورا بارها و بارها حالات دیگر زندگیاش را میبیند و میفهمد هیچکدام آنطور که تصور میکرده و رؤیایش را میبافته پیش نمیرود. همهی حسرتهایش در زندگی بیهوده بوده است.
موضوعات مرتبط: کتاب
برچسبها: کتابخانه نیمه شب



